کد مطلب:122420 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

منازعه ی امام حسن در کاخ معاویه
از ابومخنف و یزید بن حبیب مصری نقل شده كه در اسلام مشاجره و منازعه ای پرغوغاتر و پرسروصداتر از مجلسی كه در كاخ معاویة بن ابوسفیان برپا شد دیده نشده. این مشاجره با توطئه ی عمر بن عثمان، و عمرو بن عاص، عتبة بن ابوسفیان، ولید بن عقبة بن ابومعیط و مغیرة بن ابوشعبه طراحی شد. عمرو بن عاص از معاویه تقاضا كرد امام حسن (ع) را اجبار كند و امام در



[ صفحه 126]



جلسه حضور یابد زیرا اوست كه سنت پدرش را احیا كرده؛ اگر حرفی بزند اطاعتش می كنند و اگر راه رود پشت سرش راه می افتند و این نفوذ معنوی بیشتر می شود و چیزهایی از او شنیده ایم كه خوشایند ما نیست. اگر او را در جلسه حاضر كنی ما او را تحقیر می كنیم و به او و پدرش ناسزا می گوییم. می گوییم پدرت قاتل عثمان بود و این را به گونه ای ثابت می كنیم كه نتواند انكار كند. معاویه گفت: من می ترسم شما را با سخن محكم و دلایل متقن خویش چنان بپیچاند كه عار و ننگ آن تا ابد برای شما باقی بماند و آن ننگها را به گورتان ببرید. من هر وقت او را می بینم از نزدیك شدن به او كراهت دارم زیرا از عتاب او می ترسم. اما در عین حال او را احضار می كنیم و باید انصاف را رعایت كند و من منصفانه به حرف او گوش خواهم داد. عمرو عاص گفت: تو می ترسی او با حرف باطل خود بر سخن حق ما غلبه كند یا بیماریش به صحت ما فائق آید. معاویه گفت: نه این را نمی گویم. عمرو عاص گفت: پس بفرست او را بیاورند. به عتبه گفت و خلاصه فرستادند تا امام را به جلسه دعوت كنند. قاصد آمد و دعوت معاویه را ابلاغ كرد. امام از او پرسید: حاضرین در جلسه چه كسانی هستند؟ قاصد نام چند نفر را ذكر كرد.

امام حسن فرمود: چه نظری دارند؟ می خواهند سقف بر سرشان فرود آید و عذاب خدا آنها را فراگیرد و آنگاه بفهمند؟ [1] سپس كنیز خود را صدا زد و فرمود لباسهای مرا بیاور و فرمود: خدایا از شر آنها به تو پناه می برم و از تو یاری می جویم. در مقابل آنها مرا كفایت كن و من حول و قوه ی تو را می خواهم ای ارحم الراحمین! بعد به غلامش فرمود: اینها كلمات فرج است. هنگامی كه امام به جلسه ی معاویه وارد شد، معاویه او را احترام كرد و به حضرت تحیت گفت و مصافحه نمود. امام فرمود: تحیت شما دلیل سلامتی و مصافحه ی شما نشانه ی امن است.

معاویه گفت: جلسه امن است و اضافه كرد: من مایل به تشكیل این جلسه نبودم بلكه اینها مرا مجبور كردند تا قتل عثمان را كه مظلوم كشته شده و پدرت او را كشته به تو ثابت كنند. به حرف آنها گوش كن و جوابشان را داده مجابشان كن و از موقعیت من هیچ گونه واهمه ای نداشته باش.

امام (ع) فرمود: سبحان الله! خانه، ملك تو باشد و اجازه ی تشكیل جلسه با تو نباشد!؟ بسیار عجیب است! به خدا سوگند اگر به اختیار خود موافقت كرده باشی، در نیت آنان كه تحقیر من و پدرم است، مقصری. من خجالت می كشم كه بگویم منشأ قباحت گویی آنها در این جلسه به تو تحمیل شده و باز خجالت می كشم كه بگویم تو ضعیف و ناتوانی. كدام یك از این زشتیها را قبول می كنی؟ اگر من از این توطئه اطلاع داشتم به تعداد آنها از بنی هاشم با خود می آوردم اما با اینكه تنهایم آنها از وجود من در وحشتند، نه من از جمعیت آنها. خداوند امروز و پس از این، یار من است. حال دستور بده سخن بگویند و تو گوش كن؛ و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.



[ صفحه 127]




[1] اشاره است به آيه ي 9 سبأ: ان نشأ نخسف بهم الأرض او نسقط عليهم كسفا من السماء.